مهاتما گاندی، رهبر بزرگ و نماد فروتنی، روزی در حال سوار شدن به قطار بود که یکی از کفشهایش از پایش افتاد و روی ریل قطار افتاد. گاندی بهجای اینکه سعی کند کفش را بردارد، کفش دیگرش را نیز روی ریل انداخت. وقتی از او علت این کار را پرسیدند، پاسخ داد:
“یک کفش به درد من نمیخورد، اما اگر کسی آنها را پیدا کند، میتواند از هر دو استفاده کند.”
این داستان ساده و زیبا، پیام بزرگی دارد: فکر کردن به دیگران حتی در شرایطی که شاید به نظر کوچک و کماهمیت بیاید.
کفش و ارتباط با زندگی ما
در نگاه اول، کفش شاید چیزی ساده به نظر برسد، اما برای هرکدام از ما، نقشی بزرگ در زندگی روزمره دارد. از قدم زدنهای طولانی در خیابان تا حضور در جلسات رسمی یا مناسبتهای خاص، کفشها همراه همیشگی ما هستند.
همانطور که گاندی با یک تصمیم ساده، کمک کرد کفشهایش برای دیگری مفید باشند، شاید ما هم بتوانیم با انتخاب آگاهانه، هم به خود و هم به محیط اطرافمان توجه کنیم؛ کفشهایی که بادوام باشند، حس اعتمادبهنفس بدهند و حتی پایدار باشند.
یک انتخاب ساده، یک تغییر بزرگ
هر بار که کفشی انتخاب میکنیم، به جنبههای مختلفی فکر میکنیم: ظاهر، کیفیت و تأثیر آن بر سبک زندگی. اما شاید خوب باشد گاهی به تأثیر این انتخاب بر دنیای اطرافمان هم فکر کنیم.
در نهایت، کفش فقط یک وسیله نیست؛ بخشی از داستان زندگی ماست.